گلشيد گلشيد ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

گلشید و پدر بزرگ

سر درد شديد باباي گلشيد

ديشب رفته بوديم خانه گلشيد تا هم او را ببينيم و هم عكسش را بگيريم ولي سر درد باباي گلشيد همه چيو بهم زد ودنبال دكتر و آمپول و اينها بوديم كه موفق به ديدار گلشيد هم نشديم.خدا را شكر باباي گلشيد امروز بهتر شده بود ...
17 مهر 1391

خودش آمد

دو روزي بود كه گلشيدجون را نديده بودم ودلم براش تنگ شده بود.امروز مامان گلشيد او را به خانه ما آورد وخيلي خوشحالمون كرد.اوتازه از خواب بيدار شده وطبق اطلاع ديشب تا صبح را نخوابيده. تازه گلشيد جون تو آمريكا هم مهم شده يه عكس ازش گذاشتم در ادامه مطلب چون ترسيدم چشم بخوره ...
16 مهر 1391

دلم براش تنگ شده

  امروز خواستم به خانه گلشيد جون بروم وقتي زنگ زدم كسي گوشي را برنداشت .بعدا فهميدم كه مامان گلشيد رفته دانشگاه وگلشيدجون را گذاشته خونه ي اون يكي بابا بزرگش ، اگر آخر شب به خونه خودشون اومدن به آنجا يه سري خواهم زد.
15 مهر 1391

ينجاه وهشتمين روز تولد ارسطو

اينكه تاريخ وبلاگ و روزهاي تولد ارسطو يكي نيست! علتش را نميدانم! ولي ميدونم كه ما از روزي كه بدنيا آمده روز اول حساب كرديم در حالي كه همه روز بعد از تولد را اولين روز زندگي ميشمارند. حالا چرا دو روز اختلاف مي افتد نياز به كمك دارم.اگر يكي كمكم كند بسيار سپاسگزارش خواهم شد. ارسطو جون هنوز سرما نشده دوس داشت در كنار آتش عكس بگيره وما هم گرفتيم بعد نوشت: عجب خنگي اين بابا بزرگه كه پست ارسطو را در وبلاگ گلشيد جون گذاشته اين را پاك نميكنم تا سند خنگ بودن باقي باشه!!!!!!!!!!!! براي ديدن وبلاگ ارسطو به اينجا بريد ...
12 مهر 1391

خواب ناز

دیشب برای اولین بار به گلشید جون شیر خشک دادیم و اون تا صبح حسابی خوابید و ما تازه به این نتیجه رسیدیم که دلیل شب بیداریهاش و گریه هاش فقط از گرسنگی بوده  از دیشب تا الان حسابی خوابیده و گذاشته مامانشم بعد از ده روز بخوابه     ...
12 مهر 1391

عيادت گلشيد در منزل

امروز رفتيم خانه گلشيد و او را ديديم اگرچه گريه ميكرد ولي صدايش خيلي دخترونه وظريف بود برعكس ارسطو كه فريادش خيلي بلند است.يه عكس هم ازش گرفتيم ولي يادمان رفت بياوريم. بعدا عكسشو ميگذارم ...
10 مهر 1391