عكساي زيادي را در آتليه براي گلشيد جونم گرفتن كه چند تاشو من اينجا ميذارم.ماشالا يادتون نره تازه يهو عكساي بچه ي ما را نزارين تو وبلاگاتون و بگين قشنگترين دخمل دنيا ...
حدود ده روزه که گلشید خانوم داره روی زانوهاش راه میره دیگه هیچ چیزی توی خونه از دستش در امان نیست با اینکه همه چیز رو از جلوی دستش برداشتیم اما باز هم جایی رو پیدا میکنه که ازش بالا بره اینم عکسایی از شیطنت های گلشید جون ...
گلشيد جون امشب خانه ي ما بود ويه تل خوشكل هم زده بود روي سرش و ماشاالله خوشكلتر شده بود.جيغ هم كه ميزد و براي اينكه چيزي را بر داره بغل مبل خودش را بالا ميكشه الهي قربونش برم. ارسطو جون هم امشب تلفني احوالش را پرسيدم متاسفانه هنوز اسهال داره و نميدونم بخاطر دندوناش هست يا چيز ديگه خدا كنه زودتر خوب بشه ...
گلشيد جون خيلي نجيبه و اصلا صورت آدمو چنگ نميزنه برعكس ارسطو كه خيلي شيطونه و اگه غافل بشي كلي پوست صورتت را بايد لاي ناخوناش جمع كني.امشب گلشيد جون به خونه ي ما اومد و من هم چند تا عكس ازش انداختم گلشيد جون تيپ تابستوني را زده الهي قربونش برم ...
بعداز تعطيلات مسابقه در دو مرحله بين گلشيد جون و ارسطو جون انجام شد و خوشبختانه در اين مرحله بعلت بازيگوشي ارسطو جون ،گلشيد جون برنده شد. اينهم عكساش و دست آخر براي اينكه دلخوري نباشه با هم پيانو نواختند واينهم عكساش ولي عكسها ي مسابقه ي قبلي را اينجا گذاشتم ...
اينهم چند عكس كه از گوشه ي عكسها جدا كردم در اين چند روز عيد وقتي گلشيد و ارسطو با هم بودند اگر مواظبشون نبديم قرار بود سر و صورت همو زخم كنند .هر دوشون دوس دارن موهاي همديگرو بكشن ...
گلشيد عزيزم دوم فروردين شش ماهگي را تمام كرد و وارد ماه هفتم زندگي شد از آنجا كه اين چند روز همه در فكر خونه تكوني و عيد بودند اين مهم را فراموش كردند به همين خاطر چند تا عكس ديروز ازش انداختند كه اينجاميگذارم ...